یادداشت روز
خاتمه سياه عبري براي امارات عربي!
امارات با عادی سازی روابطش با رژیم اشغالگر قدس، سرانجامِ خود را به فرجام مضمحلانه صهیونیستهای غاصب گره زده است.
روابط حکام برخی شیخ نشینهای عربی حاشیه خلیج فارس با رژیم نامشروع صهیونیستی اتفاق تازهای نیست، چرا که این روابط در سالهای گذشته هم وجود داشته، البته پنهانی و به دور از چشم مردم و لنز دوربینها.
حالا تنها رخداد، علنی شدنِ رابطهای است که نخست وزیر صهیونیستها آنرا به اصطلاح "توافق صلح" نامیده، رابطهای که با داشتن عمر چند ساله، نه تنها هیچ انتفاعی را نصیب طرفین نکرده، بلکه رخدادهای منطقه از افول بی سابقه امارات و رژیم غاصب صهیونیستی در عرصههای مختلف حکایت دارد.
دولت آمریکا هم به عنوان مشوق اصلی و حلقه وصل این عادی سازی درپی آن است که پس از ناکامی در عملی کردن معامله قرن و همچنین انبوهی از معضلات و اعتراضات در داخلِ آمریکا، امارات را به عنوان اولین کشور عربی معرفی کند که با واسطه گری آمریکا، قدم در مسیر عادی سازی روابط با رژیم اشغالگر قدس نهاده و به نوعی خود را مشروعیت بخشِ روابط دولتهای عربی با رژیم اشغالگر قدس معرفی کند.
در ادامه هم این عادی سازی میتواند کمپین انتخاباتی ترامپ را بهعنوان پیوند دهنده روابط اعراب و اسرائیل گرم کند و نتیجه انتخابات ۲۰۲۰ امریکا را بهنفع نامزد جمهوری خواه رقم بزند.
*خنجر امارات بر پشت آرمان فلسطین
یکی از مهمترین ابعاد درخصوص عادیسازی روابط امارات با رژیم اشغالگر قدس، خیانت امارات به جهان اسلام و مسئله نخست آن یعنی آرمان فلسطین است.
باوجود آنکه حکام بسیاری از کشورهای مسلمان از همان ابتدا، پیرو و حتی مجریِ سیاستهای آمریکا در منطقه بودهاند، اما در کمتر مواردی حاضر به داشتن رابطه علنی با رژیم صهیونیستی بودهاند که یکی از دلایل اصلی آن مسئله مقاومت فلسطین است.
نکته دیگر آیندهای است که امارات به واسطه رابطه با اشغالگران قدس باید منتظرش باشد، آینده تاریک و انزوایی که وقوعش با بدعهدیِ تکراری و ذاتی صهیونیستها خیلی دور نیست.
*امارات و بازی دو سر باخت
میزبانی اخیر اماراتیها از پرواز تجاری رژیم اشغالگر قدس به مقصد ابوظبی با هواپیمایی حامل هیأت آمریکایی صهیونیستی نشان داد، مقامات امارات روی این سازشکاری ننگین حسابِ مالی هم باز کردهاند، اما واقعیت رابطه با رژیمی که ماهیتی جعلی دارد، حاصلی جز شکست و تحقیر برای مقامات ابوظبی نخواهد داشت.
گرچه نخست وزیر رژیم صهیونیستی سرآغاز این توافق را در زمینههای خدمات مالی و سرمایهگذاری مشترک عنوان کرده، اما تاریخ نه چندان دورِ توافق برخی کشورهای عربی از قبیل مصر و اردن با اشغالگران صهیونیست بخوبی نشان میدهد نه تنها اهداف مدنظر حاکمان این کشورها بعد از گذشت سه دهه، رنگِ واقعیت و تحقق به خود نگرفت، بلکه همراه شدن اروپا و امریکا در قالب تعهدات مالی هم نتوانست ماحصلی برای قاهره و اَمّان به همراه داشته باشد.
درخصوص مصر، بحران تامین آب برای ساکنان سرزمینهای اشغالی و عدم امنیت آبی یکی از دلایلی بود که بیش از چهار دهه قبل دولت وقت قاهره را با وعده و وعیدهای فراوان به پای میزِ توافق با صهیونیستها کشاند.
انور سادات رئیس جمهور وقت مصر در سال ۱۹۷۷ در سفر به سرزمینهای اشغالی توافق موسوم به کانال صلح را با هدف انتقال آب نیل به قدس اشغالی با صهیونیستها امضا کرد و حالا امروز کم آبی یکی از معضلات اصلی مصریها شده و آنان را وادار به مذاکرات سه جانبه آبی "سد النهضة" کرده است.
پیامدهای توافق با صهیونیستها برای اردنیها هم پس از گذشت سه دهه و توسعه طلبی اشغالگران قدس در معامله قرن و طرح الحاق، چیزی جز از دست رفتن خاک سرزمینشان را به همراه نداشته است.
اماراتی ها، اما خیلی زودتر از مصر و اردن طعم بدعهدی و غیرقابل اعتماد بودنِ رژیم جعلی اسرائیل را چشیدند، وقتی با مخالفت سران صهیونیستی با فروش جنگندههای اف ۳۵ به ابوظبی مواجه شدند، طوریکه الی کوهن، وزیر اطلاعات صهیونیستها گفته مخالفت با فروش این جنگندهها را بزودی در کنگره امریکا اعلام خواهد کرد.
گرچه اماراتیها تلاش میکنند با عادی کردنِ روابطشان با رژیم نامشروع صهیونیستی، خود را در قامت یک قدرت منطقهای نشان دهند، اما این رابطه برای کشوری مثل امارات که از نظر ژئوپلتیک و حجم تولید ناخالص داخلی هم جایگاه چندان درخوری در معادلات منطقهای ندارد، بدون شک یک بازی دو سر باخت خواهد بود.
از سوی دیگر، توافق صلحی که قرار است میان تلآویو و ابوظبی امضا شود از نظر وضع سیاسی و الزامات قانونی، مشابه توافقنامهای است که دولتهای مصر و اردن ماهیت ننگین آنرا بر پیشانی خود مُهر کردند، چرا که صهیونیستها درخواست کردهاند اسناد توافقنامه مذکور صرفا برمبنای قوانین پیمان صلح منعقد شود، یعنی هیچگونه الزام و ضمانت اجرایی برای آنان درقبال طرف اماراتی دربر نداشته باشد.
*توافق علیه مقاومت
بیش از پنج سال است که امارات در قالب ائتلاف متجاوز سعودی، کشتار زنان و کودکان بی دفاع یمنی را درپیش گرفته و پیش از آن هم با تجهیز تروریستها در عراق و سوریه، عملکرد کاملا همسو و مشابهی را با صهیونیستهای غاصب داشته، لذا قرار گرفتن در نقطه مقابل محور مقاومت را میتوان جزو مولفههای مشترک این عادی سازی بهشمار آورد.
به نظر میرسد این قرابت تکفیری صهیونیستی پس از ناکامی در میدان اشغالگری و برچیده شدن بساط تروریستها بدست رزمندگان مقاومت، حالا فاز جدیدی را تجربه میکند تا شاید به اهداف خود در غلبه بر زنجیره قدرتمند مقاومت برسد و آتش عادی سازی رابطه با رژیم جعلی اسرائیل، طرحی است که دودش امروز از خیمه شیخنشین امارات بلند شده است.
*خیال خام!
یکی از واقعیتهای عادی سازی روابط امارات با رژیم اشغالگر قدس که باید صهیونیستها به آن توجه کنند این است که علنی کردن روابط با این شیخ نشین و حضور اقتصادی و فعالیت در امارات، نمیتواند موازنه قدرت در منطقه را به نفع صهیونیستها تغییر دهد. دو طرف سالهاست که در پشت پرده در عرصههای مختلف دست در دست هم دارند، اما نه تنها پیشبردی در اهداف آنها روی نداده، بلکه واقعیات رخدادها، از افول جایگاه امارات و رژیم غاصب صهیونیستی در منطقه حکایت دارد. امارات با قرار گرفتن در صف ائتلاف متجاوز سعودی و جنگ علیه ملت یمن، همچون سعودیها در باتلاقِ خودساخته ناشی از این تجاوز گرفتار شده است. رژیم اشغالگر قدس هم سستترین موضع را از ابتدای شکل گیریِ نامشروع خود در عرصه داخلی و خارجی تجربه میکند.
بیش از یک ماه است که صهیونیستها در شمال سرزمینهای اشغالی، هر لحظه در تب و تاب و هراسِ انتقام حزب الله لبنان روزگار میگذرانند و راهبرد هوشمندانه سکوت و البته زجرآورِ وعده انتقام مقاومت، سبب شده اشغالگران قدسِ شریف این وعده حتمی را همچون تیغِ تیزی در زیر گلوگاه خود حس کنند و سربازان پاسگاههای شمالِ فلسطین اشغالی حتی از سایه خود هم هراسان باشند.
در داخل هم روزی نیست که ساکنان سرزمینهای اشغالی خصوصا در تل آویو، با برگزاری اعتراضهای گسترده علیه فساد ساختاری مقامات صهیونیستی خصوصا نخست وزیر، خواستار برکناری نتانیاهو نباشند.
رژیمی که منشاء شکل گیریِ آن نامشروع و بر پایه اشغالگری و کشتار فلسطینیان بوده و حتی پرچم آن هم با نمادهای تجاوزگری و نژادپرستی ترسیم شده، قطعا امنیت سرمایه گذاری خارجی در امارات را به کمترین سطح خواهد رساند و در دید ملتهای منطقه هم جز نارضایتی و نفرت عموم، رهآوردی عاید مقامات ابوظبی نخواهد کرد. تاریخ گویای آن است اگر اتفاقی در منطقه رخ دهد، آمریکا و رژیم صهیونیستی زودتر از آنچه امارات فکرش را کند، صحنه را ترک خواهند کرد.
از طرفی حمایت رئیس جمهور آمریکا از این توافق به اصطلاح صلح هم با هدف بهره برداری انتخاباتی بوده و در صورت حضورِ دوباره در کاخ سفید، وی احتمالا به توافقاتی از این دست نیازی نخواهد داشت.
حال تصور اینکه این عادی سازی دست برتر را به صهیونیستها بدهد و یا با تامین امنیت برای بنزاید و حکام اماراتی، تراز سیاسی آنان را افزایش دهد پنداری است غلط اندر غلط!
وحید امیدی موحد